Tuesday, April 23, 2013

باورها و ناباورها- خالد حسینی عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

امروز و در عصر حاضر هر انسانی که بر روی این کره خاکی می زید حق دارد با دنیای پیرامونش ارتباط داشته باشد و بهتر آن را بشناسد.در عصری که آن را عصر ارتباطات نامیده اند، انسان ها را نمی توان بدون برقراری ارتباط با محیط پیرامون خود تصور کرد. اما ما در کشوری زندگی می کنیم که متاسفانه بر این عرصه از زندگی ما می تازند وانسان ها را از بدیهی ترین حق شان منع می کنند، می گیرند، می زنند، دستبند و پابند می کنند تا مبادا دنیای پیرامونش را کنکاش کند، اما غافل از آن اند که نمی توان عقاید و و باورها را غل و زنجیر کرد، باورهایی که والاتر از آن است که بتوان با وسایل و ابزار سرکوب سرمایه داران به زنجیر کشیده شود و نیست و نابودش کنند، این ابزارها شاید مقطعی بر جسم ها اثر بگذارد اما خللی در باورها ایجاد نمی کند.


انسان ها حق دارند خارج از چارچوب کذایی که دولتهای سرمایه داری برای آن ها تعریف کرده است، بیاندیشند و آن را ابراز دارند بدون اینکه کسی بتواند برای آنها مشکل پیش بیاورد. چون ما معنقدیم که تاریخ تمام جوامع، تاریخ مبازه طبقاتی بوده است. مبارزه ای که انسان ها جدایی از جنسیت، رنگ و نژاد و ملیت برای رهایی از یوغ استثمار سرمایه داران تا به امروز نیز با انحاء مختلف ادامه داشته است. کشور ما نیز مستثنی از این امر نبوده و از طرق متفاوت، طبقه کارگر علی رغم فراز و فرودهای فراوان علیه نمامی نابرابری های اجتماعی که در قبال انسان ها به طور عام و بی حقوقی هایی که صد البته جنبه قانونی نیز به خود گرفته و گریبان گیر کارگران شده بطور اخص، معترض بوده و برای بهبود و تغییر شرایط موجود، دست به اقداماتی نیز زده اند. ما بر این امر واقفیم که این ستیز طبقاتی ادامه خواهد داشت تا اینکه دنیایی بی طبقه بوجود آید و استثمار انسان از انسان برافتد و دیگر هیچ کالایی برای کسب سود و ارزش افزوده تولید نشود و فقط تولید برای رفاه جامعه باشد و کارگران به اندازه توانشان کار و به اندازه نیازشان برداشت کنند.
کسانی که در نیمه های شب با حمله به منزل کارگران و فعالین کارگری آنها را دستگیر می کنند، به چه هدفی دست به چنین اقداماتی می زنند؟ در حالی که هنوز خستگی کار روزانه بر شانه های شان سنگینی می کرد. آیا براستی نمی دانند که باورها را نمی توان از اذهان پاک کرد؟! آیا نمی دانند ما 99 درصدی ها که ثروت و سامان این جهان را تولید می کنیم، می توانیم بیاندیشیم و با اتکاء به نیروی خود انها را به چالش بکشیم و "طرحی نو دراندازیم"؟ و همصدا با هم طبقه ای هایمان هر چه رساتر فریاد بزنیم "کارگران جهان متحد شوید". آری فریاد می زنیم که باورهایمان و اهدافمان، انسانیت مان است و می سراییم "چه خوش است برسر هدف مردن، چه حیف است انسان هدفمند در بستر مردن". آری ما کارگران مانیفیست طبقه کارگر را خواهیم نوشت و کارگران را به حق خواهی و سرمایه داران را به بازگشت به هویت انسانی خود فرا می خوانیم، هویتی که انسان ها را برابر تلقی می کند و هیچ انسانی برتر از دیگری نیست، دیگرحق هیچ کس لگدمال نخواهد شد، دیگر انسانی نخواهد بود که از دسترنج دیگران برای خود جاه و جلالی بسازد. دنیایی که در آن آرزوهایمان محقق شود بطوری که هیچ قدرتمندی توان آن را نداشته باشد که باورها را اسیر سلول های مخوف زندان کند.باورها و اندیشه هایی که یاغی از استثمار و نابرابری و یاغی از توحش سرمایه داران هستند.
هم رزمان!
بیایید باورهایمان را فریاد بزنیم و اعلام کنیم که دنیای دیگری نیز امکان پذیر است. فریاد برآوریم که چرا تولید کنندگان اصلی تمامی نعمات جامعه، خود از ابتدایی ترین امکانات رفاهی محروم اند. بیایید اندیشه هایمان را بر هرآنچه قابل خواندن باشد، جاری کنیم حتی بر دیوار سلولهای زندان، تا نسل های آینده بدانند که کارگران و فعالین کارگری نمی خواستند باورهایشان را با خود به خاک بسپارند. بیایید با هم فریاد بزنیم که کار کودکان ممنوع باید گردد، فریاد بزنیم که زن و مرد در تمامی عرصه های اجتماعی باید برابر باشند، و نگاه ابزاری به زنان باید برچیده شود. آری تا زنده ایم فریاد می زنیم که انسان ها با هم برابراند...