نگاهی به کنش ما در شبکه های اجتماعی و
زمینه های آن
بیشک جانباختگان، خانواده و به ویژه
مادران جانباختگان شایسته ی بزرگداشت و ارج هستند. انسان های مبارز و شریفی که سینه ی خود را در
راه افکار و اهداف والای انسانی خود سپر
کردند، در جای جای تاریخ ثبت شدهاند و مقاومت و پایداریشان سرمشقی برای همه ی
آزادگان است. اما نیم نگاهی به فیس بوک و دیگر شبکههای ارتباطی و ساکنان آنها
بیاندازیم. برای مثال در فیس بوک هر روزه
میخوانیم یاد رفیق... گرامی باد، و یا به یاد رفقای ... ، به یاد شهدای...
در فرهنگ ما ایرانیان به دلیل سابقه ی
طولانی نابرابریهای اجتماعی، جنگ و کشتار و در عین حال سیطره ی مذهب اسلام از نوع
شیعه، عزاداری و سوم و چهلم و ... نهادینه شده اند و همچنان که دیده و شنیدهایم،
واعظی بر سر منبر میرود و برای علی اکبر و علی اصغر و لب تشنه شان شیون و زاری
کرده و حاضران نیز بر سر خود میکوبند. دوستی تعریف میکرد که روزی در مراسم
عاشورا، پس از اینکه ملا، روضه و نوحه خوانی اش تمام شد و حاضران نیز شیون و گریه ی
فراوان کردند، از سر شیطنت، با همان ریتم نوحه خوانیِ آن ملا شروع به فحش دادن به
زبان انگلیسی میکند و حاضران با صدایی بلندتر از قبل شیون و فریاد و یا حسین یا
حسین میکنند.
این مثال خوبی برای فیس بوک نشینان به
اصطلاح «چپ» است.
از آنجا که نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران از سی و اندی سال پیش تا کنون به طور روزمره، عامل کشت و کشتار دگراندیشان و مبارزان بوده و هست، درنتیجه، هر روز میتوان یاد یاری را گرامی داشت.
برخی دوستان نیز فیس بوک را به منبری برای نوحه سرایی تبدیل کرده اند. آنها به جای اینکه از این بستر و یا دیگر شبکه های اجتماعی ، برای بحث و گفتگو و تبادل نظر و یا به دنبال ریشهیابی نقاط قوت و ضعف در فرهنگ، توانایی ها و ناتوانی هایمان، ساختار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و یا بسیاری عوامل دیگر که سلطه ی حکومت های ضد مردمی از انواع مختلف آن را در ایران میسر ساخته و میسازد، استفاده کنند، تنها به گرامیداشت یاد یاران میپردازند. گاه برای بیننده و خواننده ی این مطالب، تصوری ایجاد میشود که گویا در خاورانها قدم می زند. به خاورانها رفتن و یاد و خاطره ی یاران را گرامی داشتن امری بسیار باارزش است، اما تنها به آن بسنده کردن امری است که بیشک خواسته و یا نظرگاه یاران جانباخته نبوده است. یاران ما به خوبی به عملکرد، هدف مبارزه و عزم خویش آگاه بودهاند و نوحه سرا نمی جستند، بلکه همراه و همفکر!
از آنجا که نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران از سی و اندی سال پیش تا کنون به طور روزمره، عامل کشت و کشتار دگراندیشان و مبارزان بوده و هست، درنتیجه، هر روز میتوان یاد یاری را گرامی داشت.
برخی دوستان نیز فیس بوک را به منبری برای نوحه سرایی تبدیل کرده اند. آنها به جای اینکه از این بستر و یا دیگر شبکه های اجتماعی ، برای بحث و گفتگو و تبادل نظر و یا به دنبال ریشهیابی نقاط قوت و ضعف در فرهنگ، توانایی ها و ناتوانی هایمان، ساختار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و یا بسیاری عوامل دیگر که سلطه ی حکومت های ضد مردمی از انواع مختلف آن را در ایران میسر ساخته و میسازد، استفاده کنند، تنها به گرامیداشت یاد یاران میپردازند. گاه برای بیننده و خواننده ی این مطالب، تصوری ایجاد میشود که گویا در خاورانها قدم می زند. به خاورانها رفتن و یاد و خاطره ی یاران را گرامی داشتن امری بسیار باارزش است، اما تنها به آن بسنده کردن امری است که بیشک خواسته و یا نظرگاه یاران جانباخته نبوده است. یاران ما به خوبی به عملکرد، هدف مبارزه و عزم خویش آگاه بودهاند و نوحه سرا نمی جستند، بلکه همراه و همفکر!
تأسف انگیز است که ما بر اساس رویدادها
عمل میکنیم و در حقیقت این رویدادها هستند که ما را هدایت میکنند. به عنوان مثال
نگاهی به "انتخابات" حکومتی بیاندازیم، میبینیم که به ناگهان از
گروه و سازمانها گرفته تا حتا افراد نیز در این مورد اعلام موضع میکنند، اکسیون
برگزار میکنند، در فیس بوک و دیگر رسانه های اینترنتی مینویسند و اعلامیه منتشر
میکنند. اما باید سؤال کرد که آیا این اعمال نباید ماه ها پیش تر انجام میگرفت
تا مردم امکان باخبر شدن از و اندیشیدن به این گفتهها و نوشتهها را داشته باشند؟
در مورد تمامی وقایع تاریخی- سیاسی
دیگر، مانند 16 آذر نیز اینگونه است. جنبش دانشجویی به فراموشی سپرده میشود و چند
روزی به 16 آذر مانده به یکباره به یاد جنبش دانشجویی میافتیم.
روزها و ماه ها، زنان و حقوق و خواسته هایشان
را فراموش میکنیم و به یکباره در هشتم ماه مارس به تکاپو میافتیم و یا با هر
اعدام و یا خطر اعدام برای مبارزان سیاسی و اجتماعی به یکباره دستپاچه شده و پس ازگذشت کوتاه زمانی به روال عادی باز میگردیم.
جالب است که با انتشار اولین سخن و
نوشته، هر گروه و دسته و سازمان دیگر نیز خود را ناچار به اعلام موضع در همان مورد
میبیند و گاهی اوقات، گویی از یکدیگر نیز سبقت می گیرند، تا نکند از دیگری عقب بیافتند.
اینها نیز جنبه ی دیگری از سنت هیأت و
دسته و مراسم برپا کردن هستند. آیا به راستی زیر پا گذاشتن حقوق انسانی و بدیهی
تمامی اقشار و گروههای اجتماعی غیر وابسته به حکومت، مواردی نیستند که روزانه در
کشور ما به وقوع میپیوندند و گرههای یک زنجیر رشته شده بر گریبان این کشور و
تودههای زحمتکش آن؟
ما
رهبر پرست و دنباله رو هستیم
در بسیاری از مباحث میشنویم که حتا
افرادی که به زعم خودشان، دم از حقوق انسانی و طبقه کارگر و ... میزنند وقتی سخن
به عمق میرسد، میگویند مردم آلترناتیو ندارند یا رهبری نیست. آیا این رهبر است
که باید آلترناتیو را ایجاد کند یا بر خلاف آن، این هر یک از ما و در نهایت جمعی
از ماست که آلترناتیو راتشکیل داده و آنرا تعریف میکند و به آن هویت میبخشد. ما همیشه به یک طلایه
دار نیاز داریم و باید یک سرمشق دهنده داشته باشیم، آنگاه میتوانیم، کاری انجام
دهیم و یا در واقع دنباله روی کنیم.
چپ های ما نیز مانند فرقه های مذهبی،
امامزاده های بسیاری دارند. مارکسیست، لنینیست، مائوئیست، استالینیست، تروتسکیست و
... و ایسم های ترکیبی دیگری را شنیده ایم و میشناسیم. به اینان باید گفت "از
فضل پدر تو را چه حاصل" تو چه می اندیشی، تو معضلات و مسائل امروز و این لحظه
را چگونه میبینی و چه راه چاره ای برای آن داری؟ "بی شک خواهند گفت من یک
"...ایست" هستم و او برای من فکر کرده و من تا آخرین لحظه ی حیات بی
چون چرا، تمامی نظرات او را دنبال خواهم کرد. اینان فراموش میکنند که جهان و هستی
متغیر و پویاست و هر پدیده در هر لحظه و میکروثانیه بر پدیدهی دیگر به طور مستقیم
و یا غیر مستقیم اثر میگذارد، پس هیچ رابطه و پدیده ای ثابت نیست و پاسخ از پیش
داده شدها ی نمیتواند داشته باشد، بلکه تنها نزدیک شدن به هدف مشخص است که چارچوب
عملکرد و روش راه را تعریف میکند.
این سرنوشت لنین تروتسکی و
استالین و چه گوارا و ... نبوده که چنان بیاندیشند و چنان عمل کنند و فوق انسان هم
نبودند، بلکه آنها نیز مثل هر انسان دیگر، تابعی از پایگاه طبقاتی و منافع آن طبقه
و شرایط سیاسی- اقتصادی و اجتماعی خاص زمان زیست خود بوده و نتیجه ی منطقی آن هستند که در
ترکیب با فکر و شعور این انسانها در یک مقطع تاریخی و مکانی خاص، این انسان با این
ایده ها و عملکردها بوده است. پس تنها به ژرفای نظرات، مکانیسم تأثیرگذاری و
عملکرد انسانها بپردازیم و ایسم و امامزاده نسازیم. آیا تا به حال یکی از این سازمانهای سیاسی، برنامه و اهداف سیاسی خود را به طور مشخص و
تدوین شده برای آینده ارائه کرده است؟ به این معنی که چه برنامه ای برای فردا روز
انقلاب دارند؟
چه
برنامه ای برای مقوله ی تولید و ایجاد اشتغال دارند؟ چگونه با بازماندگان و کاسه
لیسان حکومت برخورد خواهند کرد؟ چه برنامه ای برای توسعه ی صنعت و کشاورزی در
دستور کار دارند؟ چه سیاست خارجی را دنبال خواهند کرد؟ و هزاران سئوال دیگر. بی شک
آنها پاسخ خواهند داد که شوراها و حزب و دیگر ارگانها این تصمیم ها را خواهند
گرفت. همانگونه که میدانیم امروزه همه ی سازمانها از این نوع شعارها سر میدهند،
اما چرا متحد نمیشوند، زیرا تفاوتهای ریشه ای در دیدگاه با هم دارند. تفاوت بر
سر متحدان و دشمنان طبقه کارگر و منافع آن، تفاوت بر سر ساختار حزب، تفاوت بر سر
پروسه ی تشکیل حزب، تفاوت بر سر پروسه و مرحله ی انقلاب، تفاوت بر سر رهبری حزب،
تفاوت بر سر تعریف مفاهیم و....
پس تفاوتها، نه تفاوت ظاهری و
روبنایی، بلکه ریشه در پایگاه طبقاتی این دیدگاه ها دارند و نتیجه و عملکرد این
دیدگاه ها نیز متفاوت خواهند بود. برای روشن شدن موضوع، نظری به مسئله ی ارتش و
نیروهای مسلح و سازمانهای جاسوسی در کشورهای مختلف بیاندازیم. در بسیاری از
کشورها پس از انقلاب مردمی و یا دیگر انواع تغییر قدرت سیاسی به دلیل نداشتن
برنامه ی مشخص و یا نداشتن نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده، از همان بازماندگان
نیروهای مسلح و سازمانهای جاسوسی نظام برچیده شده برای ساخت و تشکیل ارگان های جدید
استفاده شده و به همین موازات در دیگر زمینه ها، مانند دستگاه قضایی و اقتصادی، همینگونه عمل شد.
آیا این افراد یعنی بازماندگان متخصص سیستم سیاسی قبل، بار سیاست و اهداف سیستم
گذشته را به دوش نمیکشند؟ پس نمیتوان و نباید در فردا روز انقلاب از این نیروها
استفاده کرد. حال این سازمانها و "نظریه پردازان خوش سخن" چه پاسخی
برای این پرسشها دارند؟
یا اینکه عرضه ی نفت و گاز و دیگر منابع این کشور را با کدام سیاست در معادلات نظام جهانی پیش خواهیم برد؟ البته و صد البته پاسخ به این پرسشهای پایه ای برای اداره ی یک کشور انقلابی و سوسیالیستی، به کنترل و هدایت کامل نیروی متحد تمامی طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و شریف آن نیاز دارد، اما این سازمانها نیز هر یک، تصور و ایدهای متفاوت جهت پاسخگویی به این سئوالات را دارند و در عین حال میتوانند با چنین مباحثی، تفاوت بین نظام سیاسی-اجتماعی-اقتصادی حاضر و آیندها ی بهتر را برای آن بخش بسیار گسترده ی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان که هنوز به منافع طبقاتی خود آگاهی ندارند به نمایش بگذارند. نمیتوان تنها به شعار دادن "نان، کار، آزادی" یا خدمات درمانی و تحصیل برای همه بسنده کرد؛ باید گفت که چگونه میتوان به این حقوق مسلم انسانی دست یافت، آنگاه میتوان توده ها را با چشم اندازی مشخص برای آینده متشکل کرد.
یا اینکه عرضه ی نفت و گاز و دیگر منابع این کشور را با کدام سیاست در معادلات نظام جهانی پیش خواهیم برد؟ البته و صد البته پاسخ به این پرسشهای پایه ای برای اداره ی یک کشور انقلابی و سوسیالیستی، به کنترل و هدایت کامل نیروی متحد تمامی طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و شریف آن نیاز دارد، اما این سازمانها نیز هر یک، تصور و ایدهای متفاوت جهت پاسخگویی به این سئوالات را دارند و در عین حال میتوانند با چنین مباحثی، تفاوت بین نظام سیاسی-اجتماعی-اقتصادی حاضر و آیندها ی بهتر را برای آن بخش بسیار گسترده ی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان که هنوز به منافع طبقاتی خود آگاهی ندارند به نمایش بگذارند. نمیتوان تنها به شعار دادن "نان، کار، آزادی" یا خدمات درمانی و تحصیل برای همه بسنده کرد؛ باید گفت که چگونه میتوان به این حقوق مسلم انسانی دست یافت، آنگاه میتوان توده ها را با چشم اندازی مشخص برای آینده متشکل کرد.
20 دی 1392
نگارشی از وبلاگ جنبش کارگری ایران / Iran-Labour Movement / Iran-Arbeiterbewegung
کانال یوتیوب: http://www.youtube.com/user/IranianLabourMovemen